جماران:
سابقه آشنایی شما با سردار سلیمانی از چه زمانی بود؟
آشنایی من با سردار سلیمانی در دو مقطع بود. یکی دوران جنگ و دفاع مقدس که آقای سلیمانی فرمانده لشگر ثارالله بود که در آن زمان من در قرارگاه رمضان فعال بودم و برنامه های برونمرزی و جنگهای نامنظم را برعهده داشتم. آشنایی و همکاری نزدیک ما از زمانی شروع شد که ایشان به نیروی قدس تشریف آوردند و فرمانده نیروی قدس بودند و من رئیس ستاد نیرو بودم و از نزدیک کار ما شروع شد. لذا با شهید سلیمانی از روز اول که آمدند تا روز شهادت ایشان از نزدیک با هم همکار بودیم و کار میکردیم.
زمان شهادت سردار سلیمانی شما به عنوان سفیر ایران در عراق حضور داشتید. چه اتفاقی افتاد؟
تقریباً اواخر شب مطلع شدم که سردار سلیمانی به عراق خواهند آمد. دفعات قبل که میآمدند و میرفتند ما مطلع بودیم و با ایشان دیدار داشتیم و برخی مواقع با هم جلساتی درباره کارهایی که لازم بود، داشتیم. قرار بر این بود آخر شب که تشریف میآورند استراحت کنند و اول صبح با عادل عبدالمهدی نخست وزیر ملاقاتی داشته باشند. حدود ساعت یک بامداد بود که به من اطلاع دادند برای خودروهای سردار سلیمانی اتفاقی افتاده است. ما هر زمان و هر لحظهای منتظر بودیم که اتفاقی برای ایشان رخ دهد.
این انتظاری که گفتید فقط در این سفر داشتید یا در سفرهای دیگر هم بود؟
در سفرهای قبل هم همینطور بود؛ به خاطر شرایط سردار سلیمانی و وضعیتی که داشتند. ما میدانستیم دشمنان صهیونیستی، آمریکایی، داعشی و ... از دست ایشان عصبی هستند و ممکن ایشان را ترور کنند. هم خود ایشان آمادگی داشت که ممکن روزی به شهادت برسد، هم اینکه ما به عنوان دوستان ایشان پیشبینی میکردیم چنین اتفاقی رخ خواهد افتاد.
بنابراین، زمانی که با من تماس گرفتند چنین اتفاقی برای خودروهای سردار سلیمانی افتاد بلافاصله معاون خود را فرستادم در محل حاضر شود و خواستم از محل حادثه با من تماس بگیرند. ایشان به محل ترور سردار سلیمانی رفتند و گفتند خودروهای شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس امریکاییها زدند و ابتدا فکر میکردند هواپیما زده است، چون همان شب خیلی معلوم نبود این اتفاق چطور افتاده و چه کسی زده است. گفتند احتمالاً هواپیماهای آمریکایی اینها را زدند و کاملاً متلاشی شده است و شهدا تکهتکه شدهاند و اینجا مملو از نیروهای حشدالشعبی و امنیتی فرودگاه است. همچنین خودروها در آتش میسوزد و دنبال جنازهها هستند.
معاونم وضعیت را چنین شرح داد. به فاصله 20 دقیقه، از سفارت تا محل حادثه که معاون این گزارش را دادند خواستم به محل حادثه بروم که ممانعت شد و اجازه چنین کاری را نداند، به دلیل اینکه اوضاع شلوغ بود و ممکن بود حادثه دیگری تکرار شود. بعد از مدتی معلوم شد ردّ سردار سلیمانی را از سوریه دنبال میکردند و از قبل پهپادهای عملیاتی در منطقه بوده اند تا اینکه ایشان وارد بغداد شدند و وقتی سوار خودرو میشوند و موقعی که از فرودگاه خارج شدند و در جادهای که بین فرودگاه و شهر بغداد است پهپادهای امریکایی ماشینهای ایشان مورد حمله قرار میدهند و ایشان را به شهادت میرسانند.
مهمترین سوالی که اینجا به وجود می آید این است که آیا سردار سلیمانی از همان دربی خارج می شدند که مسافران دیگر نیز تردد داشتند و اینکه خودرو ایشان جلوی درب اصلی فرودگاه مستقر بود؟
سردار سلیمانی نه بار اول و نه بار دوم بود که به عراق میآمدند. بارها ایشان به عراق آمده بودند تا کمک به رزمندگان کنند، دائم سفر داشتند و به همین کیفیت کار انجام میشد. خودروهای ایشان هم مناسب بود، یگان حفاظتی ایشان هم تیم نسبتاً خوبی بود. به کرات ایشان میآمدند و میرفتند و این بار نیز همانند دفعات قبلی بود. اینکه به این شکل و با پهپاد امریکایی آن هم مستقیم وارد چنین عملیاتی شود، پیشبینی نمیشد. بیشتر توجه یا تصور نیروهای امنیتی محافظ سردار سلیمانی از این بود که شاید عملیات انتحاری صورت گیرد یا از روی زمین کسی به ایشان حمله کند یا در آسمان هواپیما را بزنند.
بیشتر فکر میکنم ذهنیت نیروهای امنیتی ایشان و محافظین ایشان به این سمت و به این نوع مقابله میرفت و بر این اساس خود را سازماندهی کرده بودند. اما اینکه با پهپاد امریکایی و در مسیری که امن است -جاده فرودگاه تا مسیر شهر نقطه امنی است و مشکلی از نظر نیروهای امنیتی وجود ندارد- اتفاق افتد پیشبینی نمیشد.
ساعت پرواز سردار سلیمانی را اطلاع داشتند؟
بله. کاملاً مطلع بودند.
برخی بر این باورند که همه این اطلاعات از خاک سوریه به بیرون درز کرده است.
قطعاً ردّ ایشان را از سوریه داشتند و میدانستند در کدام پرواز است و به دلیل اینکه یک پرواز بیشتر نبوده است و خودروهای حفاظتی ایشان که سردار سلیمانی را معمولاً از فرودگاه میآوردند مشخص بود، شناسایی شدند. بنابراین، با اطلاعات کاملی از پرواز سوریه و نشستن هواپیما و بیرون آمدن ایشان و سوار شدن بر این خودروها اقدام شد. به خاطر همین دقیقاً این دو خودرو که مربوط به سردار سلیمانی بود مورد هدف قرار دادند.
نکتهای که از آن زمان تحلیل می شد این بود که پهپادها از سمت قطر صورت گرفته است. تحلیل شما در این باره چیست؟
به نظر من، این پهپادها ممکن است از مناطق مختلف باشد، چون امریکاییها در منطقه مرتب پرواز هواپیمایی و پهپادی دارند. یعنی دائم اینها در آن منطقه ممکن است پرواز داشته باشند. حتی ممکن است از عینالاسد، از اردن یا از یکی از پایگاههای امریکایی در خلیج فارس باشد. دقیقاً مشخص نیست پهپادها از کدام منطقه بلند شدند. حتی شاید از کویت هم بلند شده باشند، ولی اینکه پهپادها از روز قبل آمادگی برای چنین مأموریتی داشتند کاملاً روشن است و در انتظار این سفر بودند و خود را آماده کرده بودند، منتظر زمان ورود ایشان به عراق بودند تا عملیات خود را انجام دهند که این اتفاق متأسفانه افتاد.
اگر پهپادهای امریکا در اکثر آسمانها حضور دارد پس چرا در آسمان سوریه این اتقاق نیفتاد؟
آمادگی این ترور را در خاک عراق ایجاد کرده بودند.
کمک به شکست محاصره کردستان عراق از مشهورترین نقش آفرینی های سردار عراق است. لطفا به طور کامل و دقیق آن را بیان کنید؟
این موضوع برای دوره قبل از سفارت بنده است. داعشیها برخی از شهرهای اقلیم کردستان را اشغال کرده بودند. مناطق دیگر نیز سقوط کرده بود و استانهای دیگر عراق هم اشغال شده بود که به سمت اقلیم آمده بودند. همچنین محمور، گویر و شهرهای کردی نیز اشغال شده بود و در حال پیشروی به سمت اربیل بودند. مردم این شهرها سراسیمه و بسیار نگران بودند و عدهای نیز فرار کردند. سردار سلیمانی با ابومهدی و چند تن دیگر از دوستان من جمله بنده که حضور داشتم به مقر آقای مسعود بارزانی رفتیم (در خطاب خود به ایشان «کاک مسعود» میگوییم). روابط زیادی از قدیم با ایشان داشتیم. مقری در مضیف صلاحالدین دارند که 20 کیلومتری اربیل است. آنجا دیدیم که خیلی نگران هستند و مسئولین حزب پارتی و آقای بارزانی و مسئولین اقلیم جمع شده بودند و به شدت نگران بودند که داعشیها حمله میکنند و وضعیت ما خوب نیست و برخی شهرها سقوط کرده و مردم اربیل نگراند و ترسیدهاند.
با شهید سلیمانی نزد بارزانی رفتیم و ایشان به آقای بارزانی گفتند نگران نباشید. ما تجربه جنگ با داعش را داریم، در سوریه و عراق تجربه کردیم و فقط درخواست ما این است همکاری کنید انشاالله صحنه را عوض میکنیم. آقای بارزانی هم یکی از فرماندهان و مسئولین خود را مسئول این کار را به ما معرفی کرد که کار را پیش میبریم. حتی به آقای بارزانی گفتند مزاحم شما نمیشویم.
این شخص کی بود؟
ایشان دکتر روژ که از مسئولین بالارتبه آقای بارزانی است معرفی کرد و در آن جلسه هم حضور داشتند. بعد از آن سردار سلیمانی با تهران تماس گرفت-شب خدمت آقای بارزانی بودیم- و تا صبح هواپیماهای جمهوری اسلامی با نیرو و امکانات و مهمات بسیار زیاد در فرودگاه اربیل پیاده شدند. یک شب هم به طول نیانجامید که کردها بسیار متعجب شدند که به این سرعت سردار سلیمانی تصمیم گرفتند، دستور دادند و اقدام کردند و از تهران امکانات برای ایشان وارد شد.
صبح روز بعد بلافاصله نیروها سازماندهی شدند و همراه پیشمرگیهای کرد عراقی که نیروهای آقای بارزانی بودند، به داعش حمله کردند که با آتش و ادوات سنیگینی بود و داعشیها مجبور شدند از مناطق کردستان عقب نشینی کرده و تلفات زیادی را متحمل شدند. نیروهای رزمنده کرد با کمک برادران ایرانی که عمدتاً نیروهای پشتیبانی آتش و ادواتی بودند باعث شدند مناطق کردنشین کاملاً آزاد شود.
البته چند روزی طول کشید، ولی مناطق اقلیم آزاد شد. آقای بارزانی طی یک نامه رسمی که برای آقای رئیس جمهور وقت (دکتر روحانی) نوشتند رسماً تشکر کردند و این در اسناد ما وجود دارد که از جمهوری اسلامی برای حمایت در جنگ با داعش و آزادی کردستان از دست نیروهای تروریست تشکر میکنیم و مکتوب این در سوابق وجود دارد.
آن عملیات چند روز طول کشید؟
عملیاتی که منجر به آزادسازی مناطق اقلیم شد شاید حدود یک هفته تا ده روز به طول انجامید و مناطق اقلیم همگی آزادسازی شد ولی جبههها تثبیت شد، طراحی شد که کجاها را ببندند و گلوگاهها را بگیرند و یک جاهایی باید خاکریز ایجاد میکردند. از نظر نظامی به دوستان کرد کمک کردیم یک شرایط پدافندی ایجاد کنند که نیروهای داعشی نتوانند براحتی وارد منطقه شوند.
بنابراین، به اعتقاد من، پیشمرگیها شهدای زیادی در جنگ دادند. کمک آقای سلیمانی ارزشمند و به موقع و مناسب بود. میتوان گفت اگر این اتفاق یک هفته عقب میافتاد مطمئن باشید اربیل به دست داعش سقوط میکرد، سلیمانیه سقوط می کرد و برگرداندن این شرایط بسیار سخت میشد. برای همین شهید سلیمانی همان شب به آقای بارزانی و دکتر روژ گفتند که هر طور شده فردا باید به اینها بزنید. اگر اینها زمینگیر شدند و جاگیر شدند کار را سخت میکنند. به همین دلیل به سرعت دستور دادند نیروها آمدند و وارد شدند و تا داعش خواست خود را در اقلیم کردستان تثبیت کند جنگ تهاجمی علیه داعش را انجام دادیم. برای همین آنها نتوانستند تثبیت شوند و فرار کردند و عدهای کشته شدند. اینها پیشروی کردند و مناطق اشغالشده را آزاد کردند.
ظاهرا سردار در ماههای پایانی بابت هماهنگی گروههای مختلف در عراق با مشکلاتی مواجه بودند. می توانید دلیل این اختلافات را بیان کنید؟
مشکلاتی که در عراق داشتیم نه از ناحیه مردم عراق بود و نه از ناحیه عشایر عراق بود و نه از ناحیه دولت عراق بود. یک عده معدودی بودند که اینها شاید در هر جای دیگری هم باشند که از دولت و حاکمیت ناراضی بودند و چون پشتیبان و همکار دولت عراق بودیم گریبان ما اینجا گرفته شد که در آتش نارضایتی آنها نسبت به وضعیت خودشان ما نیز سوختیم.
بنابراین، این تعداد محدودی بود و هیچ زمان این را به حساب مردم و دولتمردان عراق نگذاشتیم. نظر سردار سلیمانی کاملاً همین بود که عدهای هستند که مخالف دولت خود هستند، شعار میدهند اما این تعداد محدود هستند و دلیل این است که روز بعد جمعیتی بزرگتر میآمد و در طرفداری از جمهوری اسلامی بود که ایران به ما کمک میکند و دولت اسلامی و همسایه همیشگی و یار و پشتیبان ماست. مخالف خود را با گروه معدود مخالف حضور جمهوری اسلامی نشان میدادند.
لذا اتفاقاتی در عراق افتاد یا میافتاد، ممکن است در آینده هم پیش آید. طبیعی که یک جمعیت محدودی هم باشند که ما را قبول نداشته باشند. نمیتوان گفت فرد به فرد عراقیها جمهوری اسلامی را تائید کنند، مثل برخی از جریانات و گروههایی که در ایران هستند و از اوضاع داخلی ناراضی و ناراحت هستند. بنابراین، شهید سلیمانی یک نگاه راهبردی و استراتژیک داشتند، اینکه دو ملت ایران و عراق باید در کنار هم در سختیها باشند و ایران باید حامی عراق باشد و کمک کند و این دید باعث می شد هیچگاه تحت تاثیر برخی از مشکلاتی که پیش میآمد قرار نگیرند. در بحث انتقام، هنوز دلمان از این جنایت خنک نشده است.
پس هنوز انتقام سخت گرفته نشده است؟
هنوز به قوت خود باقی است.
معلوم نیست چه زمانی اتفاق افتد؟
خیر. انشاالله به زودی خواهد شد.
تبادل نظر